کامران دیبا
کامران دیبا (طباطبایی)، در 5 مارس ۱۹۳۷ در تهران متولد شد. دیبا آرشیتکت برنامه ریز شهری و نقاش ایرانی در رشته معماری دانشگاه هارواد واشنگتن دی سی تحصیل کرد.در سال ۱۹۶۴ در این رشته فارق التحصیل شد و پس از آن به مدت یک سال تحصیلات تکمیلی را در رشته جامعه شناسی ادامه داد.در سال ۱۹۶۶ به تهران بازگشت و یک سال بعد رئیس و طراح ارشد شرکت مهندسین مشاور “DAZ”شد. شرکت "DAZ" در ایران پروژه های بزرگ و گوناگونی به انجام رسانید و به سرعت توسعه یافت به طوری که در سال ۱۹۷۷ صد و پنجاه پرسنل داشت. دیبا در ایران صرفا در بخش دولتی فعالیت می کرد. وی به سنت های بومی و هم چنین نیاز های جامعه شهری مدرن و اثر متقابل انسان علاقه مند بود.

در سال ۱۹۶۶ به تهران بازگشت و یک سال بعد رئیس و طراح ارشد شرکت مهندسین مشاور “DAZ”شد. شرکت "DAZ" در ایران پروژه های بزرگ و گوناگونی به انجام رسانید و به سرعت توسعه یافت به طوری که در سال ۱۹۷۷ صد و پنجاه پرسنل داشت. دیبا در ایران صرفا در بخش دولتی فعالیت می کرد. وی به سنت های بومی و هم چنین نیاز های جامعه شهری مدرن و اثر متقابل انسان علاقه مند بود.
پروژه نیمه تمام "شهر جدید شوشتر" (1974-80) در خوزستان که وی آرشیتکت و برنامه ریز آن بود بیشترین موفقیت خود را مرهون الگوهای ساختاری و گونه های ساختمانی سنتی است که دیبا مورد استفاده قرار داده است. وی این شیوه را جایگزین طراحی بر اساس الگوهای غربی، که مورد حمایت افراد با نفوذ و سردمداران بود، نمود.

این شهر با ظرفیت جمعیتی بالغ بر ۳۰۰۰۰ نفر در راستای یک شاهراه اصلی ارتباطی طراحی شد. چهار راه ها میادین عمومی و محله های کوچک در اطراف آن شکل می گرفتند و وجود باغ ها و بازارها زندگی اجتماعی را تقویت می کرد. بناهای آجری شاعرانه دیبا معماری شاخصی را خلق می کند که زیبا و با شکوه است. دیگر کارهای شاخص وی در ایران شامل چندین ساختمان در دانشگاه جندی شاپور (۱۹۷۶-۸) است. اما بنایی که شاید شناخته شده ترین اثر وی باشد موزه هنرهای معاصر تهران (۱۹۷۶) است که با سقف های نیم هلالی اش یادآور بادگیرهای سنتی خاورمیانه است. وی موسس و هم چنین اولین مدیر موزه بود.

دیبا به عنوان مشاور و برنامه ریز شهری در وزارت مسکن و توسعه شهری ایران خدمت کرد. هم چنین دفتر وی طرح جامعی برای برخی شهرها ارائه داد که از جمله آنها خرمشهر بندری مهم در خلیج فارس است. جایی که وی با طراح یونانی A.Doxiasکه در بخش خصوصی فعالیت می کرد همکاری کرد.
وی در سال ۱۹۷۷ ایران را به قصد زندگی در پاریس و واشنگتن دی سی ترک کرد تا به صورت شخصی کار کند. پروژه های وی شامل طرح های خانه سازی در ویرجینیا و طرح توسعه هتل ها در اسپانیا ست. وی در سال ۱۹۷۷ به عنوان منتقد با دانشگاه "کرنل" همکاری کرد. دیبا به عنوان یک نقاش چندین نمایشگاه انفرادی در ایران بر پا کرد. او هم چنین گرد آورنده و واسطه فروش آثار نقاشی معاصر غرب بود.

محمودارجمندی:فکرمیکنم بهترباشد صحبت را از سنت شروع کنیم زیرا با وجود بحث های فراوان،هنوز آن طور که باید و شاید این موضوع روشن نشده است؟ کامران دیبا: اگر ما بخواهیم فقط در مورد سنت صحبت کنیم، اینبحث غیر کالبدی است و اصلا معماری نیست؛ پس منظور جنبه های سنتی می باشد که مربوطمی شود به یک واکنش بین سنت و محیط کالبدی. ما راجع به تاثیر این واکنش با معماریصحبت خواهیم کرد که آیا می توانیم با جبر و زور، سنتها را مدرن کنیم و یا آنها رااز بین ببریم؟ آیا کارهایی که در این زمینه کردند موفق بوده یا اینکه این سنتهاهنوز زنده اند و ما باید آنها را در معماری رعایت کنیم؟ واقعیت این است که سنتبصورت یک فکر اجتماعی نقش موثری را بازی میکند و این غیر قابل انکار است. حالاسنتها بعضی بصورت "آگاه" و بعضیعوامل ناشی از سنت هستند که بصورت "ناآگاه" هستند. اصلا اگر سنت را زیر پا بگذاریم، عکس العمل انسانی صد در صد منفی خواهد بود. بطور مثال اگر کسی احتیاج داشته باشد که در منزلش یک اطاق پذیرایی داشته باشد و اگرما به او اطاق پذیرایی ندهیم، آن اطاقی که برای خودش گذاشته ایم را اطاق مهمانمی کند و خودش در راهرو زندگی میکند. یعنی زندگی مهم اش را در راهرو می گذراند. پسعملا سنتها و عادات هستند که باعث می شود یک ایرانی شب تابستان بنشیند در حیاطش واگر ما بخواهیم این را از او بگیریم، ممکن است دور حیاطش حصیر بچسباند که بازبتواند آنجا بنشیند. پس نتیجه میگیریم که اقداماتی که با سنت تناقض دارد ممکن استیک عکس العمل منفی و یا شورش رقیق به وجود آورد. اثر بعضی سنتها به صورت "نا آگاه" هستند که من فکر میکنم تا اندازهای مهمتر باشند. به خاطر اینکه دلیل ناراحتی مشخصنیست و این عامل بصورت یک مرحله نا آگاهی می باشد که در رفتار و عمل مردم تاثیرمی گذارد. این را نمیشود زود ارتباط به موضوع بخصوصی داد. مثلا یکی از محیطی بدشمی آید ولی دلیلش را نمیداند و یا در یک عمارتی نمی خواهد برود. پس سنت خیلی مهماست و اگر منظور ما بوجود آوردن یک معماری انسانی باشد باید انسانها وخواسته هایشان را در نظر بگیریم، حتی خواسته هایی که روشن نیستند و "نا آگاه" هستندو اگر رفتار و خواسته های افراد را در نظر نگیریم عملا نمیتوانیم معماری انسانیبوجود آوریم.

محمود ارجمندی: آیا بین فونکسیونهای جدید ناشی از تکنیک ازطرفی و سنت و خصوصیات درونی انسانی از جانب دیگر تناقضی موجود است؟ این تناقض چطورمیتواند حل شود؟ کامران دیبا: نیروهای دینامیک و متحرک دائما یک مرحلهانتقالی را در فرهنگ و شخصیت تثبیت می نمایند. یکی از نیروها که در تغییر شکل جوامعامروزی نقش بازی میکند "تکنولوژی" و "اتومیشن" است. در معماری انسانی، سنت صرفابرای خودش مطرح نیست. البته معمار میتواند از خودش ایدئولوژی مخصوصی داشته باشد وتا اندازهای آن را تحمیل کند. ممکن است معماری باشد که علیه تکنیک و غیر انسانیشدن اجتماعش شورش کند و از آن طرف یک نفر هم بخواهد تکنولوژیک را سیونال و مادی باشدو تمام عوامل معنوی را از بین ببرد و یک زندگی ماشینی بوجود آورد و یا از طرفی هردوی این افکار به موازات هم موجود باشد.

محمود ارجمندی: معمار روی چه مبانیباید قضاوت بکند و چه اصولی مطرح میشود؟ کامران دیبا: من فکر میکنم کهرشته معماری در آینده به فرم یک دیسیپلین کلکتیو درآید ولی هنوز مخصوصا در ممالک مایک فرم خیلی فردی را دارد. روی این اصل اگر ما از نظر ایرانی به این مسئله نگاهکنیم فکر میکنم یک معمار، یک فرد است و باید خودش بتواند قضاوت کند. ما نمیتوانیمالگویی داشته باشیم. اگر ما به رشد بیشتری برسیم و بتوانیم یک مقدار سئوالاتابتدایی خودمان را جواب دهیم، در آن مرحله ما میتوانیم راجع به خط مشی و غیره صحبتنماییم. ولی به آنچه که خود من معتقدم معماری انسانی بعنوان یک متدولوژی میباشد. یعنی ما اگر شروع کارمان بر مبنای پلاستیک یا آرتیستیک یا جغرافیایی و فونکسیونلنباشد و بر روی اصول انسانی پایه گذاری شود، فکر میکنم تا اندازهای جوابگویمشکلات مطرح شده باشد. پس مسئلهای که مطرح میشود اتفاقاتی است که در مدت دیدارفردی از یک محیط کالبدی روی میدهد. تجربیات بصری و سمعی یا اجتماعی این فرد یاگروه و برداشت آنها از این محیط برای من مطرح است. بعد بگوییم از نظر آرتیستیک فرمچه باید باشد. این یک نوع وسیله است نه هدف. اگر من شخصا یک پروژهای انجام بدهم،موفقیت را وقتی حس میکنم که این پروژه از نظر دیدهای انسانی موفق باشد و فرمپلاستیک آن در درجه دوم اهمیت قرار دارد. باید گفت پلاستیک جهت دهنده یا جا دهندهاست.

محمود ارجمندی: حال میبینیم که معماری بستگی شدید با اجتماع دارد؛یعنی آرشیتکت باید اجتماع را بشناسد و منعکس کننده آن در کارش باشد. از جانب دیگربا تکنیک رابطه دارد. بنابراین به نظر شما مسئله هنر در معماری به چه شکل مطرحمیشود؟ کامران دیبا: از نظر من هنر وسیله ای است که به صورت طبیعی اتفاقمیافتد. آن را آدم کپی هم میتواند بکند. این ممکن است از نظر بعضیها بعید باشد. یک معماری اگر انسانی باشد هیچ مهم نیست که مثلا یک فاساد "لوکوربوزیه" را عینا کپیکنیم و یا فرم دیگری را که فکر میکنیم مناسب است. مثلا دیده ام بعضی آرشیتکتهاصحبت میکنند فلانی زیاد خلاق نیست؛ اثر فلانی در کارش موثر است. این مسئله بچهگانه است برای اینکه آن معماری هم که اثر کسی در کارش نیست نفوذ آن کار معماری درجهدوم در کارش هست و آن هم که خودش را راضی میکند که دیگری تحت تاثیر فلان کس است،خودش تحت تاثیر کاری است که توی هر خیابان متوسط تهران موجود است. عملا همه تحتتاثیر و تاثیر بردار هستند.

محمود ارجمندی: پس جنبه هنری معماری به چه شکلدر میآید؟ کامران دیبا: من فکر میکنم هنر معمار در این است که بتواند اینعوامل انسانی را به بهترین وجهی در محیط کالبدی تنظیم کند. من از معماری انسانیتبعیت می کنم ولی در پروژه هایی که عمل کرده ام ممکن است این مسئله حس نشود وخیلی ها بگویند جنبه پلاستیک دارد ولی برای خود من چیزی که مطرح است پلاستیک نیستبرای اینکه پلاستیک ارژینال و اختراعی نیست. روی این اصل اگر توی یک مجله که ورقمیزنم، فرمی پیدا شود که به درد بخورد، از نظر من قابل استفاده است. ما همیشه ازاشکال هندسی کپی میکنیم. هیچوقت یک فضای مدور ارژینال نیست. همچنین یک مثلث یاذوذنقه. خوب اگر شما کمی پایتان را آنطرف تر بگذارید، هیچ پنجره ای هم فکر نمیکنمارژینال باشد. بالاخره مفهوم اصلی پنجره موجود بوده و ما تغییرات کوچکی در دتایل آنداده ایم.

محمود ارجمندی: این گفته شما کاملا صحیح، به این ترتیب که انتقادیهم بر معماری مدرن هست که فضاها همان فضاهای هندسی و اقلیدسی گذشته است و معماریمدرن نتوانسته فضاهای جدیدی ارائه دهد. به دنبال این بحث موضوعی پیش می آید؛ امروزهبه جای فضاهای هندسی و اقلیدسی گذشته در معماری بحث از فضاهای ریمان و فضاهای بیشبعدی است. منظور فضاهایی است که بیشتر جنبه روانی و غیر فیزیکی دارند. راجع به اینمسئله چطور فکر میکنید؟
کامران دیبا: گفتم، من اصولا پی بوجود آوردنپلاستیک جدید نیستم ولی البته نمی گویم اشخاص دیگر هم نباشند. ممکن است بعضیآرشیتکتها پی خلق فضاهای جدید باشند و این را هم منکر نمیشوم که وقتی روی یکمجموعه و یا ساختمان کار میکنم، فضا برای من خیلی مهم است. من فضا را از نظر هندسینگاه نمیکنم بلکه از نظر فعالیت انسانی به آن نگاه میکنم. مثلا میگویم اینبابایی که نشسته کنار این پنجره میخواهد ۱۰۰متر نگاه کند روی یک فضای دو بعدی سبزو چون آن طرف یک عمارت کثیفی هست، من ۶تا درخت میگذارم که این را ببندم از جلویچشمش و یا میخواهم شب که تاریک میشود ستارهها را روی آسمان ببیند، پس این به منفضا میدهد. نتیجه میگیریم که فضای ثابت اثر بخصوصی ندارد و بعد انسانی و فردی وفرهنگی دخیل است. فضای جدید و این حرفها برای من مطرح نیست چون این صد درصد بنظرمن یک طرز فکر مادی است که آن بر خلاف یک تفکر انسانی است. برای من فضایی مطرح استکه ارتباط برقرار می کند با فعالیت یک انسان، حالا این فعالیت مثلا این است که یکآدم کفشش را درآورده پایش را بکند توی جوی آب. این مساله ای است که به من یک طرحمیدهد ولی ممکن است یک معمار روی این فکر نکند. معمار اول یک تجسس می کند در موردفضاهای منفی یا مثبت، پر یا خالی. البته این فضاها جدا از انسانها نیستند ولی درجهاهمیت تحقیق در مورد فضاها و حجم ها می باشد که این بصورت متدولوژی یک اثر دارد ولیدر مورد خودم که صحبت می کنم چیزی که مطرح است تحقیق در مورد انسانها و روابطشان بایکدیگر و محیط بوده و البته این انسانها و روابطشان بی ارتباط به فضا نیستند. منفکر می کنم فرق عمده ایدئولوژیک بین من و همکارانم این باشد.
اشتراک در
وارد شدن
0 نظرات
تازهترین
ارسال دیدگاه(نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید.)